باران عشق من
باران عشق من
مهربانم باران عشق ما دوباره باريدن گرفته چقدر لحظه ها تكرار مي شوند
مهربانم يادت هست اين باران را ؟
اين باران شاهد عشق ما بود وقتي كه مي توانستيم ثانيه ها را در نگاه هم خلاصه كنيم
راستي من نمي فهمم اگر روزگار فراق ما را مي خواست پس اين تداعي احساس چيست ؟
باران هاي بهار هميشه يادآور خاطراتت براي من بود
آهاي بهار آيا در زير همين باران ابر هايت نگاه هاي ما را به هم متصل مي كنند ؟
چقدر پيغام بار ابر هايت كردم آيا ابر هايت پيغام هاي او را مثل باران به من مي رسانند ؟
باران عشق من ببار چون ديگر اين بارش ها از سر شوق عشق نيست اين باران ها از سر گم شدن در راه عشق است دست هايي كه دستانم را در زير باران رها كردند و حالا گم شده ام حاسدان مي گويند با دستان ديگري پر شده
باران عشق من ببار و نهال هاي تازه را بپروران و داستان عشق باران زده ام را برايشان تعريف كن شايد خدا به داد عشق نونهالان عاشق برسد البته اگر خودش بخواهد