مرداب نفرت

ساخت وبلاگ
 


مهربانم گاهي آدمها واقعا نمي دانند چه بايد بكنند
 مهربانم بعضي وقتها به هر ريسماني چنگ مي زنم پوسيده است و دوباره سقوط را تجربه مي كنم
 مهربانم كلافه ام از دست گلبرگ هاي روزگارم از دست همه ي گلبرگ هاي روزگارم حتي ريشه ها حتي حتي حتي
 مهربانم گلبرگ تكتاز قدرت طلب همچنان تازيانه را بر وجود شاخه هاي با حيا ي روزگارش مي كوبد
 همچنان نفرت هايش را به تمام وجودم مي كوبد و از اين همه پيروزي پر از سرابش لذت مي برد
 مهربانم گلبرگ قدرت طلبمان هر روز روحش بيشتر بيمار مي شود نفرت درونش هر روز بيشتر رشد مي كند
 يك نفرت بي دليل مثل بذري افتاد درون وجودش و حالا به هر قيمتي شده ديگران را مي خواهد نابود كند تا به او بگويند قدرتمند تر از تو نيست
 مهربانم برايش نگرانم هر چند بيشترين ضربات نفرتش را من حس مي كنم اما برايش نگرانم عجيب
 مهربانم گلبرگ كوچك از ابتدا ميل طغيانگري داشت حالا كه به ثمر رسيده با هر خوبي با هر محبتي مدافع مي شود
 خار هايش را به سوي دلسوزانش پرتاب مي كند و هر چه نيش زبان دارد نثار گلبرگ هاي خواهانش مي كند
 مهربانم درست است اين دو با من بدترين رفتار ها را دارند ولي اي كاش مي فهميدند اگر بگذارند نفرت لعنتي توي وجودشان رشد كند نابودي نسيبشان خواهد شد كه فكرش را هم نمي كردند
 مهربانم خسته مي شوم گاهي وقتي مي خواهم از مرداب نفرت بيرون بكشانمشان اما قدرت جهلشان بيشتر از توان من است
 گاهي مي گويم آنچه شرط بلاغت بود ما گفتيم
 اما باز دلم نمي گذارد بي خيال نابوديشان شوم
 مهربانم در جايي اسير شده ام كه يك تنه بايد با آفت هاي گلبرگ ها و ريشه هايم مبارزه كنم
 گاهي انقدر خسته مي شوم انقدر كلافه مي شوم كه بلند بلند در عبادت هايم اشك مي ريزم و از خداوند ياري مي خواهم
 مهربانم اي كاش تكيه گاهم بودي شايد اين كلافگي دست از سرم بر مي داشت 
 اي كاش مي توانستم لحظه اي بي درنگ دوستت داشته باشم
 دلم براي لحظه هاي عشق تنگ شده
 لحظه هايي كه دنيا ي دلم را آرامش مي بخشيد
 چه زود روز هاي خوبمان گذشت
 فقط بدان بدان كه هر جاي اين عالم كه باشي هميشه مهربانم هستي چون دوستت دارم براي خودت  

+ نوشته شده در  دوازدهم خرداد ۱۳۹۶ساعت ۴ ب.ظ  توسط پرستو ی مهاجر   | 
عشق آرماني...
ما را در سایت عشق آرماني دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahimehrajabi بازدید : 183 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 2:12