من و مشاور

ساخت وبلاگ


در این روزا و لحظه های سخت
یه موضوعی خیلی نظرم را جلب کرد
خواستم براتون بنویسم
بعد از مدتی تصمیم گرفتم با یک مشاور در مورد اوضاع و احوالم حرف بزنم
یک مشاور خوب بهم معرفی کردند
و گفتند
کارش عالی , مشاوره هاش فلان و بهمان
اولش قبول نمی کردم تا اینکه
گفتم حالا یکبارش ضرر نداره
وقتی همه مواردی که می خواستمُ براش گفتم
و چندین بار تکرار کردم که از بی نگاهان هستم
گفت
ببین عزیزم سوگواری حق شماست تا میتونی سوگواری کن
هر روز عکس مادرتُ بذار روبروت بهش زل بزن خوب نگاش کن , براش حرف بزن و تا میتونی گریه کن
وقتی گفت عکسشو بردار بهش نگاه کن
کم مونده بود قهقهه بزنم
بگم والله صد بار گفتم بی نگاهم
می خواستم بهش بگم شما مطمئنی مدرک چنین شغلی را داری ؟
از اون بدتر میگفت
آلبوم عکسای مادرتو بردار و با تک تک عکساش حرف بزن
اونوقت بود که می خواستم بگم
فقط خاک بر سر اون فردی که به تو مدرک داده
خلاصه این موارد تنها قسمتی از بند پ در این فرد را نشون می داد
فردی که از معلولیت تا این حد بی خبر باشه
به خدا قسم بیسواد ترین فرد جامعه هست
از همه اینا بدتر اون قسمتی بود که گفت
تا میتونی گریه کن تا میتونی بهش فکر کن
آخرش خودش از ناراحتی نمیتونست حرف بزنِ
خخخخ
به یاد اون متن طنزی افتادم
نوشته بود
به یک نفر گفتم نامه ای از اوضاع و احوالم برای کسی از طرف من بنویس
وقتی نامه تموم شد یکبار نامه را برام خوند و من های های گریه کردم
با تعجب گفت خودت گفتی اینطوری بنویسم
گفتم فکر نمی کردم تا این حد اوضاعم افتزاحِ
خخخخ
ضمنا از انبوه پیام های دلگرم کنندتون متشکرم
ممنون که هستید
نظراتتون را می خونم و به تک تکتون افتخار می کنم
حق نگهدارتون

+ نوشته شده در  ششم مهر ۱۴۰۲ساعت ۹ ب.ظ&nbsp توسط پرستو ی مهاجر   | 

عشق آرماني...
ما را در سایت عشق آرماني دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahimehrajabi بازدید : 56 تاريخ : جمعه 7 مهر 1402 ساعت: 15:48