افسانه

ساخت وبلاگ

سالی دیگر تمام و یک عدد به تعداد فاصله هایمان اضافه شد
از بس سالها را شمرده ام
شمارش را فراموش کرده ام
آدمها به وصالشان افزوده میشود و ما به فراقمان
راستی در آن سوی فاصله ها خوش می گذرد ؟
چه می کنی با دنیای سخت این روز ها ؟

هر وقت نام تو در وجودم تکرار می شود
با خودم زمزمه می کنم
ما اسیر طلسم کدامین جادوگر احساس شده ایم ؟
که اگر می یافتمش به اسارت زنجیر سیاه چاله های عشق می سپردمش
نمی دانم در این سالها دلت به کدامین لیلا خوش بود
اما من به مجنون رویای کودکی هایم هنوز دلخوشم
گفتم کودکی
به نظرم هر آدمی در کودکی سرنوشتش را در رویا می بیند
آن رویا واقعیست تا وقتی
دست حسودان و بیمار صفتان از روزگارت کوتاه است
من در کودکی فراق ندیدم , من در کودکی جفا و بی وفایی ندیدم
ولی همه ی آن بدی ها در پشت دروازه ی روزگارم ایستاده بودند
دیگر امیدی به وصال نیست
اما قسم می خورم
قصه ی عشق ما افسانه خواهد شد تا ابد

دانلود فایل با لینک مستقیم

+ نوشته شده در  بیست و دوم اسفند ۱۴۰۱ساعت ۲ ب.ظ&nbsp توسط پرستو ی مهاجر   | 

عشق آرماني...
ما را در سایت عشق آرماني دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahimehrajabi بازدید : 87 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 14:24