عشق آرماني

متن مرتبط با «رفتن» در سایت عشق آرماني نوشته شده است

رفتن یا ماندن؟

  • دوستی از من پرسیدچرا انقدر به مهاجرت فکر می کنی ؟با اینکه بسیار موفقی و نیازی به مهاجرت نداریگفتمبه خاطره بیکاری نهبه خاطره سختی هایی که کشیدم نهبه خاطره پذیرفته نشدنم بعد از قبولی در آزمون سرنوشت سازم نهبه خاطره فقر فرهنگی مملکتم در برخورد ها نهبه خاطره اجرایی نشدن قانون حمایت از معلولین نهبه خاطره نادیده گرفتنم در مهارتهام و رایگان برای دیگران کار کردنم نهبه خاطره مشکلات این روز های سختم نهگفت پس چی ؟قطره ای اشک روی گونه هایم غلتیدگفتمبه خاطره اینکه در سرزمینی باشم تا کسی مثل او درونش نباشدتا راضی شوم که دیگر نیستتا باور کنمدر این سرزمینهیچکس با احساسم شریک نیستتا دیگر از فراق کسی اشک نریزمتا دیگردر انتظار تماس کسی نباشمتا دیگرشبها درست در میان پخش هزارمین بار موزیک دلخواهش خوابم نبردتا دیگربه خاطراتش فکر نکنمهر روز از کوچه ی خاطراتش با گونه های خیس شده رد نشومتا دیگرحتی در خیالم هم , با لبخند های همان روز هایش تصورش نکنمتا باورم شوددر سرزمین جدیدمآدمها به عشق های افسانه ای فکر نمی کننداما هر چه همه ی این دیگر ها را در ذهنم مرور می کنمپایانش به جایی می رسمکه هنوز دوستش دارمهنوز تنها ساکن بی ریای قلب من است چون تنها کسی بود کههمیشه به احساسم احترام گذاشتتنها کسی بودکه از سکوت هایم فهمیدچقدر از فراقش رنج می کشمتنها کسی بودکه هرگز برایم از احساس های بیمار نگفتتنها کسی هست که به خاطرش دلم با من در سرزمینی دیگر همراه نمی شود حالا در بین دو راهیِرفتن و ماندنپریشانمچرا که اوخیلی سادهعزیزترین احساس ماندگارم شد + نوشته شده در  بیست و چهارم بهمن ۱۴۰۲ساعت ۳ ب.ظ&nbsp توسط پرستو ی مهاجر   |  (Why?, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها